همشهری آنلاین_رضا نیکنام: نگاهها به سمت حریم خط راهآهن میچرخد. انگار منتظر کسی هستند. مسافران قطار از پشت شیشهها دیده میشوند. کودکان و نوجوانان محله که دیدن قطار برایشان جالب است با تکان دادن دستان خود به مسافران خوشامد میگویند. اینجا محله «پشت خط» است؛ محلهای که در مختصات جغرافیایی موازی خط راهآهن تهران ـ اهواز واقع شده و به خیابانهای منصور عمرانی، ساسان پژاند و شهید زقر منتهی میشود.
اوج خانهسازی و مهاجرت ساکنان به محله پشت خط، دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی، بین سالهای ۵۰ تا ۶۰ است، اما قبل از آن هم خانوادههایی ساکن این محله شده بودند. در کوچهها و خیابانهای محله سراغ شهروندانی را گرفتیم که نسبت به بقیه قدیمی ترند و به اصطلاح حق آب و گل دارند.
- رونق ساختوساز و کار دست نجاران محله
اکنون پیشرفت در حوزههای مختلف زندگی شهرنشینی رخ داده است، بهویژه در حوزه ساختوساز که هر ساله سازندگان از وسایل و تجهیزات مدرنتر برای جلب مشتریان خود استفاده میکنند، اما در گذشتههای دور صنعت ساختمانسازی بسیار ساده بود، شاید از جمله وسایل تزیینی خانهها در ورودی آن بود که از چوب ساخته میشد و هنرمندان نجار بر اساس دستمزدی که میگرفتند روی زیبایی در منازل کار میکرد. «کمیل معصومیان» از شهروندان قدیمی محله است که به رونق بازار کار نجاران پیش از دهه ۵۰ اشاره میکند. به گفته این شهروند، درخواست کار از همه جای تهران به نجاران محله چنان زیاد بود که آنها ناچار به دادن نوبت بودند تا بدقولی پیش نیاید.
وی توضیح میدهد: «آن وقتها نجارها با وسایل سادهای مثل اره، چکش، میخ، چسب و... در و پنجره چوبی میساختند، مثل حالا نبود که دستگاه برش چوب داشته باشند و ظرف چند دقیقه چوبهای مورد نظرشان را به هر حالتی در بیاورند.»
معصومیان درباره هنر دست نجاران محله میافزاید: «کارشان از ابتدا تا انتها با دست و بازوان خودشان بود و آثار بسیار زیبایی تولید میکردند. یادم هست که یکی از نجاران قدیمی محله فردی مؤمن و نیکوکار بود و آن زمان در چوبی ورودی امامزاده حسن(ع) را ساخته بود که البته سالها بعد در ساختوسازهای جدید در این امامزاده به جای دیگری انتقال پیدا کرد.»
- کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد
شاید بارها این ضربالمثل قدیمی را شنیده باشید که «کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد»، اما گاهی وقتها اتفاقهایی روی میدهد که دیگر فرصت آب خوردن با کوزه شکسته را هم به شخص نمیدهد. معصومیان در اینجای صحبتش یادی از اوستا سبحان نجار میکند که در کارش بسیار هنرمند و ماهر بود، اما بسان همان کوزهگر وسیلهای برای راحتی کار خودش درست نمیکرد. وی میگوید: «روزی اوستا سبحان مجبور میشود از نردبان شکسته مغازهاش برای بالا رفتن از دیوار خانهاش استفاده کند که در این حین به دلیل شکسته شدن آخرین پله از نردبان چوبی سقوط کرد، روی یک تکه سنگ افتاد و از دنیا رفت.»
معصومیان میگوید: «بسیاری از اهالی با نجاری کسب درآمد میکردند و البته درآمدشان خیلی کفاف زندگیشان را نمیکرد و آنها ترجیح میدادند چیزهایی را که میسازند بفروشند تا بتوانند پولی به خانه ببرند و گذران زندگی کنند.»
- تردد قطارها بیشتر شده است
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل فراوانی مشاغل مربوط به ساخت وسایل چوبی به اینجا محله درودگران هم میگفتند که رفته رفته با افزایش جمعیت صنوف و مشاغل دیگری در گوشه و کنار محله به وجود آمد. «نظمعلی حدادی» از شهروندان قدیمی محله با اندکی تأمل درباره مشکلاتی که شهروندان از دیر باز تاکنون با آن مواجه هستند، میگوید: «سرو صدای عبورو مرور انواع قطارهای مسافربری و باری در طول شبانهروز از جمله مشکلاتی است که اهالی با آن روبهرو هستند، اما چونکاری از دستشان ساخته نیست این وضع را تحمل میکنند.»
وی با بیان اینکه در چند سال اخیر طرح زیرزمینی شدن خط تهران ـ تبریز در قسمت شمالی منطقه به اجرا درآمده و تردد قطارهای این خط نیز به مجموع رفتوآمدهای قطارهای خط تهران ـ اهواز اضافه شده است، مردم بیشتر با مشکل آلودگی صوتی دستوپنجه نرم میکنند.
حدادی عقیده دارد باید این خط قدیمی زیرزمینی شود تا ساکنان اطراف با خیال راحت و دور از سرو صدا وهیاهو به زندگیشان ادامه دهند، چراکه تفاوتی بین شمال و جنوب شهر وجود ندارد و همه حق برخورداری از یک زندگی سالم و آرام را دارند.
وی از دروازه قطار یاد میکند و میگوید: «مردم آمدن قطار را از فاصله دور متوجه میشوند، وقتی صدا نزدیک و نزدیکتر میشود انگارفضای محله پر میشود از سر و صدای قطار.»
نظر شما